شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام‌هاي ارسالي

آموزش پیرایش مردانه اورجینال
+ +وقتي تو نيستي ، چيزي در من گم مي شود انگار/ وقتي تو نيستي ، چيزي در من ، کم .../ وقتي تو نيستي ، ثانيه ها ثقيل و دير گذرترند/ وقتي تو نيستي ، زمان مرا کلافه مي کند / وقتي تو نيستي ، خسته مي شوم ، از حضور ديگران وقتي تو نيستي ، پاي ماندنم ، لنگ مي زند / وقتي تو نيستي ، صدات نيست ، نفس نفس زدن ... ، خنده هات نيست .../ چه شوخي مزخرفي .../
که گفته نيستي ؟!/ وقتي تو نيستي ، هنوز در مني ، در تمام لحظه ها/ صدات هست ، پر غرور و پر نشاط / نفس نفس زدن به شوق و اشتياق کودکانه هات ، هست / سرخوشانه بارش ِ ، ريز ِ خنده هات ، هست /... / نيستي گرچه پيش ِ من ولي ... / باز در مني / نبض ِ بودن ِ مني ... / "س.ع.ق"
*که گفته نيستي ؟!/ وقتي تو نيستي ، هنوز در مني ، در تمام لحظه ها*....عالي
متشکرم زينب سادات گرامي
+ + شب کنايه از چشم تو بود و خورشيد شرمنده ي رخساره ي زيبايت / يلدا ، گيسوي بلند تو را به آرزو نشسته بود و سرو ، قامت ات را به سجده / تو پرده بر مي گرفتي اگر ، ماه پرده نشين مي شد از خجلت / گل ، خاکسار ِ قدم هاي تو مي بايست شد ، که فرش ِ گام ِ تو بودن ، تاج افسري ش مي نمود / قلم به وصف ِ تو عاجز بود و لب از گفتن قاصر / که تو دردانه اي بودي بر گردونه ي هستي م . "س.ع.ق"
+ + تو همه جان و جهاني و مرا روح و رواني / چشم ِ سر کور اگر رخ بنمايي و من از هوش روم چون تو بيايي / تو مرا راحت ِ انديشه و جسمي و خيالي / چه بگويم ، که نه ايني و نه آني / تو همان جان ِ جهاني و تو را هر چه بنامم به از آني / به از آني ... ./ " س . ع . ق "
*ري را
92/9/27
+ افسون ِ نگاه ِ تو مرا دانه و دام است / در دام ِ تو هر صيد که افتاد ، به کام است ./ " س. ع .ق "
*ري را
92/9/26
+ + اگر آن يوسف ِ گمگشته در آيد چه شود ؟ / وگر اين تيره شب ِ ظلم سر آيد چه شود ؟ / ماه اگر پرده بر اندازد و رخ بگشايد / يا که مهر از سر ِ مهر چهره نمايد چه شود ؟ ./ " ع . ق "
+ + اگر آن يوسف ِ گمگشته در آيد چه شود ؟
+ در راه مانده گاني را مانيم بي زادو توشه ومرکب،آبي نيست تا عطش ِسينه ي گر گرفته را فرو نشانيم،وناني تا قوت ِاندرونه ي بي نوا سازيم،نه مرکبي تابه مقصدي راهبر شود،و نه نايي در پا تا به سايه اي رهنمون،سر گشته،گردبرگرد ِخود دايره مي زنيم وحيران بر دايره مي چرخيم،که راه ِبرون رفت نمي دانيم،وهمه آن چه مي نمايند ِمان،حتا دل خوشي ي سرابي را به ديده نمي آرد،گفتيم زنده ايم اما...زنده گي نمي دانستيم.../ "ع.ق"
+ + من برگ زرد رقصان / رو در نشيب خاک / تو بي تفاوت و مغرور / از من عبور مي کني ... " قادري "
+ + شاعر نبودم ، که شلال ِ گيسوي تو پريشان ام کرد / طرح نمي توانستم زد ، چشم ِ جادوي تو نقاش ام کرد / با لبان ِ سرخ ِ تو خواندم ، زيبا ترين آواز ِ جهان را / صوت ِ تو ، ساز ِ دل نشين ِ من بود / شاعر شدم / نقش ها کشيدم از تو در دلم / طرح ها زدم / از تو در خيال / با اين همه / دل تنگي ام را / پاياني نبود / بي تو غريب ماندم / در غربت ِ زمين ./ " ع . ق "
+ + مي خواهم ات عزيز/ تا در آغوش گيرم و تنگ بفشارم ات به سينه و / زير ِ رگبارش ِ شيريني ي لبخنده ي تو / آرام بگيرم اي دوست ..." ع.ق "
+ + روي هر پله که ايستاده باشي ، خداوند پله اي بالاتر ايستاده ، تا به وقت افتادن دستگير تو باشد به بر آمدن .
+ + نفس به ياد تو تازه مي شود / دل در هواي تو دردانه مي شود / اي جان به جان تو بسته ، ببين ، بدان / هر لحظه از تو ، جاودانه مي شود / ( قادري )
+ +خامش شدم اگر ، تو بخوان / از اين گذر نمي روم هرگز ، رفتم اگر ، تو با من بمان / ترانه هر چه هست ، با صداي دل نواز نو ، از دهان تو شنيدني است ( قادري )
ساعت دماسنج
به دنبال ...
رتبه 95
1 برگزیده
168 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
به دنبال ... عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top