امروز دنبال یکی دو تا کار بانکی بودم و ...
خیلی وقته که تو کارم گره افتاده
امروزم برای چکی که کشیده بودم مبلغی کم داشتم که از یکی از دوستان به صورت قرضی گرفتم تا فردا بهش برگردونم اما نمیدونم فردا از کجا بیارم ...
حرفای زیادی واسه گفتن دارم اما ....
آتشی در دلم سر بر آورده که با هیچ آبی انگار قرار نیست خاموش بشه
دلم می خواد هوار بزنم و آسمانو زمینو یکی کنم .
...
خسته شدم ، اونقدر که حال و حوصله خودمم ندارم
دنبال یه راه فرارم که از این گوشه لعنتی پرتم کنه به یه دنیای دیگه
جایی که خودم باشم و خودم و .... شاید یه کسی که بشه باهاش خلوت داشت بی ادعا
سلام
آمده ام تا در پارسی بلاگ خلوتی با خود داشته باشم و نیز در پی دوستانی باشم که هم صحبتی شان مایه آرامشم باشد
دوستانی خارج از دایره گفتگوهای معمول و نباید ها و نشایدها و هر چیزی که دست و پا گیرم باشد . راحت و بی دغدغه...
