سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به دنبال ...

صفحه خانگی پارسی یار درباره

دنیای زشت 9

 

 

جایگزین کارگر خانوم قبلی ، یه خانوم دیگه اومده و مشغول شده با دو تا خواهر زاده های کوچیکش . و مدام اخبار کارگاه رو برام میاره ، اونقدر که دیگه خسته شدم . می بینم نمی تونم برم و مدام بالای سرشون باشم ، حالا اگه رفتن برای یه چایی خوردن ، زمان خداحافظی پیغام میاره که از کار زدن و ...

بهش میگم ولشون کن و اینقدر راپورت نده ، وقتی واقعا نمیشه کاری کرد ، بیشتر باید حرص بخورم پس ساکت باش و .... نمیشه ...!!!!!

 

در ضمن عیدتون هم مبارک باشه

 

 

 

" حافظانه "

 

 

دهقـــــــــان سالخورده چه خوش گفت با پســـــــر

کای نور چشــــــــــــم من به جز از کشته ندروی

 

 

 


دنیای زشت 8

 

 

 

 

پسر دوم سرکارگرم اومده بود و منتظر که قبولش کنم یا نه ، علی رغم این که الان لازمش ندارم و تو این اوضاع خراب فقط هزینه اضافه است باز نمیدونم چرا گفتم بیاد سر کار تا ببینم چی میشه ....

---------------------

نمیدونم از دست این مردم چی بگم ، یکی از همکارا رفته تو کارگاه منو به کارگرا وعده ی پول داده و .... یکی نیست بگه آخه مرد حسابی تو چه کاره ای ؟ اگه پول اضافه داری برو چارتا گرسنه رو سیر کن ، چرا میای کارگرای منو به قولی هوایی میکنی ؟!

بعضی انگار مرض دارن ...........

 

 

"حافظانه "

 

 

گر من از سرزنش مدعیـــــــــــــان اندیشم

شیوه ی مســـــتی و رندی و نرود از پیشم

زهــد رندان نو آموخته راهی به دهی است

من که بد نام جهــــــــانم چه صلاح اندیشم

من اگر رندم و گر شیخ چه کـــارم با کس

حافظ راز خود و عـــــــارف وقت خویشم

 

 

 


دنیای زشت 7

 

 

یه هفته است یکی از کارگرای خانوم به این عنوان که عزا داره سر کار نیومده و شنبه سفارش کرده که من خجالت میکشم شما به فلانی بگید که دیگه نمی تونم بیام سر کار و ...........

سر این قضیه کلی به مشکل خوردیم تا این که یکی رو پیدا کرده و جایگزینش کردم .

حالا به گوشم رسوندن که سر کارگرمون سوسه اومده و از طرفی دنبال اینه که سر بزنگاه دست منو تو پوست گردو بذاره و ....

همین آدم که یکی از بچه هاشم همینجا مشغوله ، دیروز اومده و می خواست اجازه بدم پسر دومش رو بیارم تو کارگاه و دستشو به کاری بند کنم ....

هی ..................

 

 

 

" حافظانه "

 

 

 

گفتم که خطا کردی و تدبیر نه این بود

گفتا چه توان کرد که تقدیر چنین بود

گفتم که قرین ِ بد ات افکند بدین روز

گفتا که مرا بخت ِ بد ِ خویش قرین بود *

 

 

 

* منسوب به حافظ

 

 

 


دنیای زشت 6

 

 

 

پنج شنبه ها معمولا روز تسویه حساب هفتگی ی کارگراست

سرکارگر امروز اومده بود و بعد از کلی تاخیر که تو تحویل محصول قبلی داشتن و کلی خسارت که از این بابت به من زدن ، این پا و اون پا می کرد که تازه تشویقی هم بگیره .

جماعت پر رو ......

 

 

 

" حافظانه "

 

 

دوش با من گفت پنهــــــان کار دانی تیز هوش

کز شما پنهـــــــــان نشـاید کرد سرّ می فروش

گفت آسان گیر بر خود کارهـــا کز روی طبع

سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت کوش

 

 


دنیای زشت 5

 

 

 

از دست این کارگرا جون به لب شدم

زبون آدمیزاد انگار سرشون نمیشه ، توی این فصل بیکاری و اقتصاد خراب با هزار تا درد سر و مشکل دو تا سفارش کار گرفتم اما این فلان فلان شده ها تن به کار نمیدن و امروزم 2 تاشون نیومدن و ............

بیزار شدم از ادامه این وضعیت که مدام باید به خاطرش اعصابم داغون باشه

 

 

" حافظانه "

خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم

به ره دوست نشینیم و مرادی طلبیم