دنیای زشت 14
پدره اومده بود پیشم که ما هر چی گشتیم پیدا نشد . وقتی پا فشاری کردم که دلیلی نداره وسایل دستگاه گم بشه و دید که کوتاه نمیام ، برگشته و میگه پس بیاین و همه رو جریمه کنین ، پول اشکیف ها هر چقدر میشه رو بین کارگرا تقسیم و از حقوقشون کم کنین . باز من تاکید کردم که مسئله این نیست ، بلکه باید بدونم چرا باید از تو کارگاه چیزی گم بشه و .... در نهایت بعد از کلی کلنجار رفتن و وراجی کردن ، توله سگ آشغال با کمال پر رویی میگه حالا که این طوره اگه یه بار دیگه پیگیر گم شدن اشکیف ها بشین از فردا سر کار نمیام ، شما می خوای بگی من و بچه هام دزدیم و .... به خاطر این زر زدنش کلی بهش توپیدم اما فی الواقع مات موندم از اینهمه پر رویی با این حال درست و حسابی بازی رو باخته بودم با این عکس العمل وقیحانه هم اشکیف ها رو دزدیده و فروخته بودن ، هم به دلیل کمبود کارگر متبحر در این زمینه باید خاموش می موندم ، از طرفی می دونستم که پر رو تر از قبل میشن و البته دزدتر و از طرف دیگه من بعد یاد می گرفتن تا دلشون می خواد دزدی کنن و تازه با وقاحت تمام طلب کار هم بشن و تهدید کنن ، چون میدیدن که دستم زیر سنگه و ... تازه دو روز بعد دزدی تازه شون هم رو شد و .... خدا به خیر بگذرونه با .... " حافظانه " حال خونیــــــن دلان که گوید بــــــــــــاز وز فــــلک خون خم که جوید بــــــــــــاز جز فلاطون خـــــــــــــــــــم نشین شراب ســـــــرّ حکمت به ما که گوید بـــــــــــاز