دنیای زشت 15
حرف اول :
خدا لعنت کنه مصببین این همه بدبختی و فلاکت رو . حضرات سرشون رو بردن زیر برف و فکر میکنن میشه یه مملکت رو همیشه با شعار و حرفای صد هزار تا یه غاز پیش برد . فعلا هم که خوب یاد گرفتن و برای تمام بی لیاقتیهاشون یه جواب دارند و اونم تحریم . حالا هم که مثل ... افتادن به جون هم و مردم رو با این جنگ های زرگری سرکار گذاشتن و ما مردم هم که .... نگفتنش بهتر !!!
میخواستم مفصل بنویسم اما ...
حرف دوم :
وقتی میری بازار دست روی هر چیزی میذاری از پوشاک گرفته تا خوردنی ها ، از لوازم برقی ساده گرفته تا لوازم یدکی هر دستگاهی و تا دارو و حق ویزیت پزشک و از کرایه تاکسی گرفته تا اجاره خونه و .... میبینی قیمتش نسبت به چند ماه قبل چندین برابر شده ، آیا به درآمدها هم ریالی افزوده شده . تو همین وضعیت کارگرا صداشون در اومده که حقوقمون رو بیشتر کن ، حق هم دارن ، ولی وقتی بر میگردم و به اوضاع خودم نگاه میکنم و در آمدی که کمتر شده و بیشتر نه ، از کجا باید بیارم و حقوق بدم . تو اوضاعی که فروش یک سوم شده و تازه خریدار برای خرید کلی ناز و غمزه داره ، تو اوضاع بلبشویی که ارزش سرمایه روز به روز پایین تر میاد من با دست و بال بسته چه کار باید بکنم . به اینجا که میرسه حضرات لال مونی میگیرن .
تو این مملکت و با این ذهن کثافت بار مسئولین بی مسئولیت ، تولید به هر شکل ممکن اگر بخواد در خدمت خلق باشه ، یعنی حماقت .
حرف آخر :
بعد از مدتها کش و قوس رفتن ، یکی از کارگرا گذاشت و رفت ، حالا چند وقته مجبورم خودم پای دستگاه کار کنم تا جای خالیش لنگ نزنه ، اما نمیتونم همه کارا رو با هم انجام بدم ، از کارای روز مره عقب میفتم و اعصابم بیش از پیش داغون میشه ، روال کار معمول از دستم خارج شده و از طرفی سرعت کارم پایینه .
آخه اینم شد وضع ....
" حافظانه "
گر چه از آتش ِ دل چون خم ِ می در جوشــــــــــــم
مهــــــــر بر لب زده خون می خورم و می جوشـم
هست امیدم که علی رغــــــــــم ِ عدو روز جــــــزا
فیض ِ عفوش ننهــــد بار ِ گنـــــــــــــــــه بر دوشم